مجتبی.ش
رنه دکارت؛ سرونوشت های روح انسانی
رنه دکارت (Descartes) قرن هفدهم، پدر فلسفه مدرن؛
نه علم، دین را در تنگنا قرار می دهد و نه دین علم را. استقلال هریک برای دیگری پذیرفتنی است، زیرا قلمرو علم، طبیعت بوده و ابزار آن ریاضیات و تجربه است و عرصه دین، سرنوشت های روح انسانی است که به سوی ابدیت سرازیر می شود.(1)
هگل؛ رشد عقل با علم و دین
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، فیلسوف بزرگ آلمانی قرن نوزدهم؛
علم و دین، دو حقیقت مستقل نیستند، بلکه هر دو از حالات ضروری عقل هستند و برای رشد عقل دنبال یکدیگر می روند(1)
هربرت اسپنسر؛ دین واقعی است
هربرت اسپنسر (Herbert Spencer) از فلاسفه بزرگ قرن نوزدهم؛
این یک اعتقاد خطا و نادرست است که بگوییم؛ دین چیزی ساختگی است که عقل از توهمات و خیالات آنرا بافته است، بلکه این خود واقعیات است که دین را برای انسان قابل پذیرش می سازد واین پذیرش فکری و قلبی و روانی، عکس العملی از یک جهان واقعی است.(1)
آتئیست ها بدون روتوش؛ کلینتون ریچارد داوکینز - بخش اول
کلینتون ریچارد داوکینز(1) درتاریخ 26 مارس 1941 میلادی در نایروبی پایتخت کشور آفریقایی کنیا به دنیا آمد. ملیت او انگلیسی است و پدرش در جنگ جهانی دوم سربازی بریتانیایی در نیروی متفقین بود.
داوکینز اگر چه متخصص و استاد زیست است اما شهرت او بخاطر دشمنی های بی وقفه با جهان مذهبی و زندگی ایمانی است.
او عضو انجمن سلطنتی علوم و انجمن سلطنتی ادبیات بریتانیا است، همان جایی که سلمان رشدی نیز در آن عضویت داشته است.
علم و دین در نگاه پدر فیزیک کوانتوم، ماکس پلانک
"زبان خدا"
پروفسور کالینز در مقدمه کتاب زبان خدا به صراحت به مسئله الحاد و ایمان خود می پردازد و در ضمن آن بیانی در خصوص جو الحادی حاکم بر جامعه علمی غرب دارد و می گوید؛ "دشوارترین لحظه برای من موقعی پیش آمد که ...
"خدا در تصور انسان"
کتاب فراتر از کتابی عمومی است و یک کتاب نیمه تخصصی محسوب می شود. بنابراین اگر عزیزی بخواهد بهره مطلوب از آن ببرد باید سطحی از دانش منطق و فلسفه و مقداری کلام فلسفی را نیز بداند.
سه قدم؛ مرا نگاه کن، مرا ...
سه قدم ...
مرا نگاه کن،
مرا با عمق جانت ببوی ...
وبعد برای همه دعا کن، که درک کنند؛
این هنرمندی مست کننده هنرمند دارد. نمی تواند محصول پیچش ذرات باشد.
چرا انکار خدا ناپسند است؟ چرا ملحد(آتئیست) بی هنر و نامعقول است؟
وقتی زیبایی را می بینیم و به شور و ذوق می آییم، لذت می بریم و دوست داریم باز هم زیبایی های بیشتری ببینیم. انسان زیبایی را می پسندد.
چرا انسانهای کهن که در کنار خود انبوهی از گلهای رنگارنگ داشتند، برای همسرشان گل هدیه می کردند و مثلا مقداری خاک و سنگ از روی زمین جمع نمی کردند تا به او هدیه دهند؟ چون زیبایی گل چشم آنها را قانع می کرد که من شایسته هستم که نشانه عشق تو باشم.
چرا نمی توان خدا را درک کرد؟
محدوده توان مغز و هر مخلوقی در برابر نامحدود کمال خدا و عظمت الهی عامل عجز از درک خداست. اما مگر خدا بزرگ است یعنی طول و عرضش زیاد است؟ اما چرا ما نمی توانیم ابعاد و خصوصیات خداوند را در ذهن درک کنیم؟ مگر مغز ما ناقص است؟ با این حساب وقتی درک نمی شود، می توان منکر وجودش شد؟