شاه کلیدهای فهم واجب الوجود – بخش سوم

در موضوع فهم دقایق برهان امکان و وجوب، بعد از بیان شاه کلید فهم واجب الوجود در بخش اول، در بخش دوم به بیان سه دلیل بر اینکه ماده و انرژی نمی توانند خالق هستی و واجب الوجود و خدا باشند پرداختیم. در این بخش به سه دلیل دیگر در پیگیری مصداق حقیقی واجب الوجود می پردازیم و بی مقدمه بیشتر سراغ ادامه طرح ادله و شواهد می رویم؛

 

انرژی و ماده تاریک؛
احتمال بسیار می دانید که بحث انرژی و ماده تاریک از بحث هایی است که بطور جدی مطرح شده و پیگیری می شود.
اما این را هم حتما می دانید که تاریک در این دو جا به معنای مجهول است و دانشمندان نخواستند عنوان "جهل" را در دنیای علم خود بکار ببرند و لذا از لفظ رازآلود "تاریک" که لفظی هالیوودی است بهره بردند. اما تاریک مرادشان از تاریک همان مجهول و ناشناخته است که نمی دانند چیست؟ ماهیت آن چیست؟ یعنی می گویند انرژی اما حتی نمی دانند چه نوع انرژی است و شاید اصلا انرژی نباشد، زیرا فعلا همه چیز مجهول است و فقط اثری دیده اند که باید اثر یک انرژی در کیهان باشد، اما این انرژی که بخش اعظم کیهان را فراگرفته از سنخ انرژی های معلوم و بنیادین نیست، و اساسا فقط رفتارش شبیه انرژی است و چه بسا نتوان آنرا انرژی هم نامید. همه این امور بعد از درک مناسب انرژی و ماده تاریک قابل فرضیه سازی و نظریه پردازی است و الان فقط تاریکی است که حکمفرماست.
حال هر اندیشمندی می فهمد که با کم و کیف گسترده و غیرقابل چشم پوشی انرژی و ماده تاریک، این نتیجه به دست می آید که هنوز جهل کلانی بر دانسته های آزمایشگاهی ما از هستی حکمفرماست و با این احوال، چگونه می توانیم بی مبالاتی کرده و عجولانه این ماده و انرژی شناخته شده فعلی را مصداق واجب الوجود بنامیم و بعد انرژی و ماده تاریک هم اضافه کنیم به لیست خدایان و لابد دهه های آینده انرژی و ماده سفید و صورتی و موجی و خمیده هم به لیست خدایان اضافه می کنیم. این روش اندیشمندانه ایی نیست و روزی به تاریخِ ایده های بی اساس خواهد پیوست.
با این همه جهل، اجازه نداریم با پتک علم نمایی بر سر همه اندیشه بشری بکوبیم و راه فلسفه ورزی را سد کنیم و بگوییم هر چه هست پاسخش در علم است و آن هم علمی که آمیخته با جهل و اختلاف و احتمالات بی کران.

 

احتیاج به زوج خود؛
ماده و انرژی و همه امور هستی از ذرات تا امور مرکب هستی، اموری زوج گونه اند و مکمل و همراهی در خود دارند، که روشن ترین آنها در بحث ما همراهی جدانشدنی ماده و انرژی اند که یک نوع زوجیت دو جنس در کنار هم است. ماده بدون انرژی هیچ است، نه حرکتی دارد و نه ارتباطی و نه تغییری و نه خلقتی(زیرا حتی اتمی شکل نمی گیرد تا چه رسد به مخلوقات ملکولی و...)
و از آن طرف هم انرژی بدون ماده معنا ندارد (ماده مراد هر امر مادی است نه صرف اتمها) یعنی معنا ندارد انرژی با جدایی کامل از امور مادی. اثبات این سخن بسیار راحت است، کافی است 4 انرژی بنیادی را مد نظر بگیرید، انرژی گرانش، الکترومغناطیس، انرژی هسته ایی قوی و انرژی هسته ایی ضعیف ، و بعد می بینید که انرژی در هیچ کدام بدون ماده معنا ندارد.

بنابراین ماده و انرژی همواره احتیاجی کاملا هماهنگ و تکامل زوجی با هم دارند که این به روشنی نشان می دهد هیچکدام نمی توانند واجب الوجود باشند. به عبارت روشن تر یکی از ادله روشن آن همان بحثی بود که در تنوع مبادی هستی مادی مطرح شد و بیان شد در این امور و هماهنگی آنها، وجود یک حقیقت و یک امر فراتر کاملا مشهود است و آن روح هماهنگی طرفینی این دو و ربط این دو به هم است و خبر از منشاء واحدی می دهد و این بخش کوچکی از همان نظر فلسفی است که واجب الوجود نمی تواند متعدد باشد و باید یگانه باشد. البته بحث های فلسفی بیشتر و جذاب تری هم دارد. وقتی دو چیز هماهنگ شده دیدیم که همراهی تامی با هم دارند، بعد از بررسی جداگانه امور، یک جای سوال همیشه باقی است؛ هماهنگی حاکم بر این دو و ربط این دو به هم از کجاست؟ این نه می تواند از خود ماده باشد نه از خود انرژی، پس از کجاست؟ لذا شما همیشه باید دنبال یک پاسخ یگانه باشید و الا معما حل نشده است و سوال همچنان ادامه دارد. این به نوعی همان پرسشی است که امثال «آنتونی فلو» در کتاب «خدایی وجود دارد» مطرح کرده که؛ "منشاء قوانین از کجاست؟"

این مثال هم راهگشاست؛ ماده و انرژی را جدا در نظر بگیرید، حتما هرکدام یک دنیا برای خود دارند. دنیای ماده و دنیای انرژی که مخالفان متافیزیک همه هستی را از این دو می دانند...

حال سراغ دنیای انرژی می رویم و از او می پرسیم؛ ای دنیای انرژی، چه چیزی کمک کرد تا تو بتوانی در دنیای ماده حاضر شوی و بر آن اثر بگذاری؟ یعنی راز اینکه دنیای جدای تو و ماده یکجا جمع شده چیست؟ حقیقت مشترک بین تو و ماده کدام بوده که این دو دنیا را یکی کرده؟ و یکجا جمع کرده؟؟ (البته کاملا روشن است که پاسخ آن مکان واحد یا فضا نیست زیرا از نگاه کودکانه و سطحی این پاسخ مناسب است والا روشن است که اولا مکان چیزی جز رابطه امور مکانی باهم نیست و دوم اینکه اگر کسی فضا را حقیقتی جدا بداند این سوال در مورد هر سه اینها مطرح خواهد شد زیرا حقیقت جدای فضا یعنی دنیای جدای فضا)



حدوث؛
هر ممکنی وجود و عدم، هیچ یک، برایش ضروری نیست و این یعنی اگر نیست یعنی علتش نبوده که نیست و اگر هست یعنی علتش بوده که آنرا موجود کرده و لذا "ملاک احتیاج به علت" نزد همه فلسفه خوانده ها و نزد کسی که کمترین اطلاعی درعلم فلسفه داشته باشد امکان است، یعنی ممکن حتی اگر قدیم باشد محتاج علت است، به این معنا که علت قدیم داشته و قدیما محتاج علت است و در واقع در یک تعبیر تسامحی، نیازش شدیدتر است زیرا نیازمند همیشگی است و قدمت نیاز در خود دارد نه حدوث نیاز. اگر چندان با مباحث فلسفی آشنا نیستید این مثال کمک می کند؛ فرض کنید سنگی از قدیم زمانی (یعنی از ازل) متحرک باشد، عقل فلسفی می گوید این سنگ که مجموعه چند ذره خاکی و معدنی است و همه آنها را می شناسیم، و از طرفی ترکیب این مواد، نمی تواند انرژی جنبشی و حرکتی پدید آورد، پس هرچه مربوط به سنگ است(از جنس و ابعاد و شکل سنگ)، علت حرکت سنگ نیست و برای اندیشه شما روشن می شود که حرکت این سنگ ناشی از خود سنگ نیست و در ذات سنگ هیچ خبر و اثری از تحرک آوری نیست. در اینجا به راحتی و بدون ترس عقل هر اندیشمند حکم می کند که اگر چه این سنگ از ازل متحرک است اما حرکت ذاتی آن نیست پس حرکت به اصطلاح فلسفی عارض برآن و برای ذات سنگ ممکن است و از غیر سنگ است، و هر حالت امکانی یا هر ممکنی علتی دارد، پس حرکت این سنگ هم علتی غیر از ذات سنگ دارد(1) بنابراین عقل می فهمد که علت حرکت سنگ چیزی غیر از سنگ است که از ازل علت تحرک سنگ بوده است.
مثال واقعی تر حرکت الکترون دور هسته است اگر فرض کنیم یک اتم هیدروژن ازلی و قدیم بوده باشد یعنی از همان ازل الکترونش در حرکت بدور هسته بوده است، اما آیا علت این حرکت خود الکترون است؟ خیر، علت آن نیرو و فاصله معین الکترون از هسته است و لذا علت هم مانند الکترون ازلی بوده اما سبب نمی شود ما حرکت را برای الکترون واجب و ضروری تصور کنیم که این سخن نشان از علم ناقص گوینده دارد.
در ماده و انرژی نیز همین سخن قابل طرح است که ماده از جهت ماده بودنش هیچ حرکتی ندارد و حرکات ماده مدیون انرژی و خود تحرک انرژی محتاج ماده است.(2) همین زوجیت و کثرت و احتیاج ضد واجب الوجودی است، زیرا اولا لازم می آید بی نهایت واجب الوجود داشته باشیم زیرا هریک از ماده و انرژی کلی هستند که در خارج مرکب از اجزا بی نهایت اند و نیز ماده در حرکتش و انرژی در بروزش محتاج غیر خود هستند که این احتیاج یعنی اینکه در وجود و هستی خود احتیاجی در آنها راه یافته که واجب معقول نیست محتاج باشد. به عبارت روشن تر می دانیم که ماده بدون حرکت معنا ندارد و اگر فرض کنیم الکترون حرکت خود گرد هسته را نداشته باشد و این انرژی اگر حذف شود اتم فرو می پاشد. بنابراین ماده ذاتی است محتاج انرژی، و انرژی هم بدون ماده بی معناست و انرژی ذاتی است محتاج ماده و امور مادی است. بنابراین ماده و انرژی زوج جدا نشدنی و در واقع یک مرکب حقیقی هستند که نبود هر کدام به معنای نابودی دیگری است، بنابراین این احتیاج در بقا و فعالیت و هستی، احتیاجی است که یک وجود واجب و مستقل نخواهد داشت زیرا وقتی فرض عدم انرژی کنیم ماده نابود شدنی است و بالعکس. پس هر دو حقیقتا محتاج هم هستند. در بخش قبل(بحث تبدیل و تغییر) بیان شد که اگر گمان شود که ماده همان انرژی فشرده است پس در واقع یک واجب بنام «انرژی» داریم، بخ خطا رفته ایم زیرا بیان شد که مراد از ماده امور مادی است نه صرف جرم (که انرژی در E=MC^2 قابل تبدیل به آن است). این را در بخش قبل نیز گفتیم که اگر کسی گفت ماده همان انرژی است، تنها باید از او پرسید؛ پس "چهار انرژی بنیادی روی چه اثر می کنند؟"
بنابراین چه عالم ابتدا در یک بیگ بنگ و تکرار بیگ بنگ ها داشته باشد، حادث و دارای ابتدا است و چه فرض قدمت زمانی عالم که برخی فلاسفه و دانشمندان قائل به آن هستند، باز هم هستی حادث ذاتی است و ذاتا حادث است که بیانش در بالا مطرح شد و این گونه هستی محال است ذاتا ممکن و در نتیجه ذاتا حادث نباشد، زیرا در هیچ جز آن ضرورت وجود محقق نیست و قابلیت واجب الوجود خوانده شدن ندارند. پس پی می بریم که ممکن هستند و بیان شد که مناط احتیاج به علت امکان (حدوث ذاتی) است چه آن امور حادث زمانی هم باشند یا نباشند. بالاتر اینکه قول قابل دفاع بسیاری بر عدم قدم هستی است که جای طرح و بررسی آن نیست زیرا اثری در حکم ندارد و بالاخره حدوث و امکان و نیازمندی به علت در هستی کاملا هویدا است. کافی است اجازه دهیم شواهد حرفشان را بزنند.

 

سخن آخر؛
عقل این نعمت بی همتای الهی ما را در این سفر شگفت آور که خاص انسان اندیشمند است به این نتیجه وصل می کند که هستی خالقی دارد که وجودش واجب است و چون واجب است تنها یک صورت متصور است و آن اینکه این وجود امکانی و عارضی و از غیر نباشد و آن ذات باید قیوم و قائم به خود باشد و لذا یقینا باید واجب از همه جهات و خالی از هر گونه امکان و تغییر باشد و این چنین ذاتِ برتری یقینا نیازمند نخواهد بود و لذا بی نیازی او کمال محض اوست و او هر کمالی را واجد است و همه این سفر عقلانی روحانی ما را به آستانی مقدس و ربوبی و بی همتا می رساند که برای همین عقل، بودنش قطعی و کمالش ثابت است و با این همه به حکم خود عقل از درک دقیق عظمت آن عاجز خواهد بود و تنها با آثارش بر او راه دارد و آن واجب نمی تواند دیدنی و جسمانی باشد و نمی تواند در آسمان باشد یا جایی باشد و جایی نباشد و نمی تواند در محدوده عقل در کمال کنه خودش ظاهر شود، و لذا کنه او درک نشدنی و فراتر از درک و وصف است و لذا ذکر زیبای "سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله والله اکبر" تعلیم به مخلوقات فهیم حق شد تا بتواند با ذات مطلق رابطه مناسب برقرار کنند تا نه متحیر بمانند و نه منحرف شوند.
سبحان الله یعنی منزه است از آنچه وهم و خیال و وصف من بر او تطبیق کند و ستایش خاص اوست که همه چیز از اوست و جز او خدایی نیست و نمی تواند باشد و دوئیت در واجب راه ندارد زیرا غیریت محدودیت به همراه دارد و محدودیت ملازم امکان و نیاز است و این ضد فهم از واجب است و خدا بزرگتر از آن است که به وصف مخلوق ناچیز خود درآید و مخلوق فقط می تواند از راه آثار و افعال او به سوی او راه یابد نه به کنه ذات او، یعنی می تواند وصفی کند که اشاره کامل فقط به او کند(به طوری که بر غیر او صادق نخواهد بود)، اما اشاره کردن به معنای رسیدن به کنه ذات و حقیقت او نیست همانطور که اگر شما اشاره دقیق به سمت کعبه مقدس کنید معنایش این نیست که در کعبه هستید و این مثال ناقص بشری است و خداوند بهتر می داند.

 

شاه کلیدهای فهم واجب الوجود – بخش اول

 

پی نوشت؛

  1. برای درک بهتر اینکه چرا هر ممکن علت دارد به بحث مناط یا ملاک احتیاج به علت در مباحث فلسفی رجوع کنید.
  2. تا ماده ایی نباشد جریان دادن انرژی و تحقق انرژی معنا ندارد و هر تاثیر انرژی تنها بر روی ماده متصور است. ماده مراد همه ذرات بنیادی و امور مادی هستند نه فقط اتمها...

 

آخرین ویرایش در 1395/12/20

به اشتراک گذاشتن مقاله

نویسنده

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0
نظر شما بعد از تایید مدیر، منتشر خواهد شد.
شرایط و قوانین.
  • مهمان - Alex

    حقیقت نهایی خلاء کوانتومی هست که همان نیستی حقیقی ست و علت پیدایش فضا - زمان هست.

    دوست دارم 0 لینک کوتاه: