پاسخ صدها شبهه در سه صفحه؛ صفحه دوم

روش رشد دانش دین و فهم حقایق، بخش اول از راه حل تفصیلی؛  ...
شبهه خواندن چه زمان مفید خواهد بود؟ شبهه خواندن یعنی مواجهه با نظر مخالف خود که بسیار نیکوست و راه رشد علمی است. البته نه شبهات اهانت آمیز و سیاه نما، بلکه شبهات علمی و فکری مستند و متین. این سفارش دین که نامش تحقیق است وقتی مفید است که با برنامه علمی و مرحله به مرحله باشد.

  

فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ * (1)

مثلا در تحقیق در وجود خدا، باید بعد از دانش خداشناسی، به سراغ شبهات در سطح خود برویم و آنها را حل کنیم (البته معمولا ضمن دروس خداشناسی اصلی ترین شبهات مطرح می شود، اما بازهم تحقیق خوب است) و به همین روش پله پله بالا برویم و مبانی فکری خود را سامان دهیم.

در همین مرحله باید دقت کنیم که برخی به غلط شبهه ایی مثل شرور را شبهه به اصل وجود خداوند بیان می کنند، در حالی که شبهه شرور شبهه به عدل الهی است و فعل او نه اصل وجود او. بنابراین در مرحله اصل وجود خدا توجهی نباید به مثل شبهه شرور کرد تا نظام فکری ما درست سامان بگیرد. بله در مرحله افعال الهی و عدل الهی بعد از یک دور فهم دینی از آنها، سراغ شبهاتی مانند شبهه شرور می رویم و پیگیر حل و فهم آن می شویم.
لذا دانش را به طور اصولی باید فراگیری کرد. و از روز اول وزنه 140 کیلویی بلند نکنیم. مثلا در دانش روانشناسی یا زیست، از همان ابتدا سراغ اختلاف نظرات نمی روند بلکه ابتدا با کلیات و آموزه ها آشنا شده و رفته رفته به مراحل بالاتر می روند.
اگر وقت و حال کافی نداریم، در همان حد ضرورت از عقاید بدانیم (اصول عقاید) و مقلد نباشیم، اما مازاد که واجب نیست را رها کنیم؛ هم دانش آن را هم شبهات آن را. راه دیگری نیست.
شبهه یعنی حمله به اندیشه و باور تو، اگر در سنگر اندیشه ات مهمات و قدرت کافی نداشته باشی، خب قطعا شکست فکری می خوری و خطاست اگر کسی به جنگ اندیشه ها باور نداشته باشد. شما در هر مسئله یک نبرد اندیشه دارید، یا خود پاسخ برتر دارید یا تسلیم پاسخ مقابل می شوید و بدان ملتزم می شود، لذا باید کاملا مجهز باشید.
شبهه طوری مطرح می شود تا ذهن تو را درگیر کند و به چالش بکشد. این یک عمل حرفه ایی است که بگوییم؛ "من متخصص نیستم که قضاوت کنم". انشتین هم وقتی از او با اصرار درخواست مقاله ایی درباره اسپینوزا کردند گفت؛ "من دانش تخصصی برای نوشتن مقاله علمی درباره اسپینوزا را ندارم" (2) البته درباره مسائل اصول اعتقادات مثل اصل یافتن دین حق و یا وجود خداوند، مسئله فرق دارد (وجود خدا غیر از فلسفه افعال الهی مانند تکلیف و شرور و عذاب، که بحثی تخصصی است) و شما باید در اصول مبنایی باور خود، زحمت تحقیق جدی را به خود بدهید و اسلام هرگز مجوز دین آباء و اجدادی به ما نداده است. لذا از این نکته نباید غفلت کرد و همین اطلاعات کم جامعه ما سبب می شود عده ایی توهم کنند می توانند با دین معقول و محکم و جهانی چون اسلام مبارزه کنند.


نکته مهم؛ اگر شبهه ایی مستقیما اصول دینی شما را هدف گرفت، اینجا بی توجهی راه خطاست و معنی تعصب بر مبنا دارد، لذا باید آماده تحقیق حرفه ایی شوید تا به پاسخ نهایی برسید. مثلا شبهه در اصل وجود خداوند سبحان، اگر پاسخش روشن بود که خوب است و اگر نبود باید به تحقیق کامل در این زمینه بپردازید تا به نتیجه برسید و اینجا نمی توان بی توجهی کرد، زیرا مطلب مبنا و اصول دین است.
بنابراین تکلیف روشن است در شبهاتی مثل چرا خدا عذاب میکند؟ چرا امتحان می کند؟ چرا احکام هست و ما آزاد آزاد نیستیم؟ زیرا اینها بر فرض که پیگیر پاسخ تخصصی نشویم، می توان با تکیه به اصول دین کاملا آنها را رها کرد و از وسوسه نفس بیرون انداخت و گفت؛


هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (3)‏

زیرا خالق سبحان بهتر می داند و دانش ما کمتر از آن است که بخواهیم به قضاوت فعل او بنشینیم. اما از طرفی اصول اعتقادات ما به ما می گوید، خداوند خدای واحد و توانا و حکیم است و در کتابش خبر از حکمت و عدالت و رحمت خود داده، بنابراین یقین داریم عذاب و تکلیف و خلقت و ... حکمتی و علمی گسترده داشته است، هرچند دانش کمی از فعل الهی و اهداف و زوایای آن داریم.

الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (4)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ (5)

 

بنابر این ما همگی مشتاق دانش حکمت های تکالیف و عذاب و شر و تفاوت ها هستیم اما هرگز نقد و چالش در کار خدا را کاری معقول نمی دانیم بنابراین اگر بجای سوال و تمنای فهم، شبهه و کدورت و استیضاح خدا در دل ما آمد، به آن نام وسوسه شیطانی می دهیم و نقد حکیم را نامعقول تر ازنقد کودک به یک دانشمند بزرگ می دانیم، بسیار بسیار نامعقول تر. جز فرد سطحی نگر و مغرض، آیا به نظر شما کسی منکر این حقیقت خواهد بود که نقد حکیم کاری ناشایست است؟ شاید کسی تصور کند که خب این شبهات می گوید او حکیم نیست و با توسل به حکمت نمی توان آنها را پاسخ داد و این مصادره به مطلوب است؛ اما این کوچه آخرین هم بن بست است برای اهل اندیشه؛ چرا که حکیم بودن خداوند در اصول عقاید ثابت شده است به نحوی که مثل این شبهات و هزاران شبهه مثل آن مخل نخواهد بود.

اما چطور؛
روشن است که هزاران سوال از این بی نهایت فعل الهی می توان پرسید؛
• مثلا خدایا تو که می توانستی عالم را در یک لحظه بیافرینی، چرا فرمودی شش روز(دوره) و زمان طولانی (حین من الدهر)؟
• خدایا تو که می توانستی بدون غذا ما را سیر کنی و اصلا مخلوقت نیازمند غذا نباشد تا جنگ نان نشود، چرا نکردی؟
• خدایا چرا همه را در رفاه قرارندادی؟
• خدایا چرا همه را به اجبار هدایت نکردی؟
• خدایا چرا بچه را نه ماه در رحم قرار دادی و مثلا نه روز نکردی تا راحت تر باشد؟
• خدایا ... هزاران هزار پرسش...
• اصلا خدایا چرا شر هست؟ چرا ظلم هست؟ چرا مانع نمی شوی؟
• چرا برخی لذات را حرام کردی؟


تمام این نقدها به افعال خداوند حکیم، اگر دقت کنیم در واقع یک نقد است؛ خدایا من می گویم فعلت این طوری بد بوده و طور دیگر خوب بود؟ یا جواب بده یا حکم می کنم که تو حکیم نیستی و من حکیم تر از تو هستم. خب عقل انسان آن قدر می فهمد که این نامعقول است.

 

پی نوشت؛

  1. (الزمر: 17و18) پس مژده بده بندگانم را * آنان كه مى‏شنوند سخن را پس مى‏پذيرند بهترش را آنها آنانند كه هدايتشان كرد خدا و آنها آنانند صاحبان خرد * (ترجمه اشرفی)
  2. ماکس جامر؛ انشتین و دین، 1999، ص44 ، نقل از کتاب "خدا هست" آنتونی فلو. ترجمه؛ هرکجا دلیل ما را بَرَد، سیدحسن حسینی، ص163
  3. (آل‏عمران : 7 ) او است كه فرو فرستاد بر تو كتابى را از آن آياتى است محكم كه آنها اصل كتابند و ديگر متشابهانند پس اما آنان كه در دلهاى ايشان ميلى بباطل است پس پيروى ميكنند آنچه متشابه است از آن براى طلب فتنه و براى طلب تأويلش و نميداند تأويلش را مگر خدا و ثابتان در دانش ميگويند ايمان آورديم بآن همه از نزد پروردگار ماست و پند نگيرند مگر صاحبان خرد (ترجمه اشرفى)
  4. (آل‏ عمران : 191) آنان كه ياد ميكنند خدا را ايستاده و نشسته و بر پهلوهاشان و انديشه ميكنند در آفرينش آسمانها و زمين پروردگار ما نيافريدى اين را باطل منزهى تو پس نگهدار ما را از عذاب آتش (ترجمه اشرفی)
  5. (ص : 27 ) و نيافريديم آسمان و زمين را و آنچه ميان آنهاست بيهوده اين گمان آنانست كه كافر شدند پس واى بر آنان كه كافر شدند از آتش (ترجمه اشرفی)
آخرین ویرایش در 1395/04/13

به اشتراک گذاشتن مقاله

نویسنده

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0
نظر شما بعد از تایید مدیر، منتشر خواهد شد.
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد